همسر عزیزم!همیشه حالم با تو خوب ست و هوای بودنم لطیف ….
همیشه کنارم بمان تا با هم ایستگاههای زندگی را یکی بعد دیگری بگذارنیم و خوشبختی را به زندگیمان ارمغان دهیم .
در “” حسرت قبل “” ماندن، چیزی جز از دست دادن امروز نیست؛
توفقط یکبار هجده ساله خواهی بود..
یکبار سی ساله..
یک بار چهل ساله..
و یک بار هفتاد ساله..
در هر سنی که هستی، روزهایی عالی را تجربه میکنی،
چرا که مثل روزهای دیگر، فقط یکبار تکرار خواهد شد.
هر روز از عمر تو زیباست و لذتهای خودش را دارد،
به شرط آنکه زندگی کردن را بلد باشی .
شما نمیتونید از طرف مقابلتون انتظار داشته باشید که قبل نداشته باشه
اما این حق رو دارید که وقتی با شماست قبل رو تموم کرده باشه…
فراموش کردن
همان جنگ کردن هست
تنها تفاوت اش
این هست که تنها چیزی که مقابلِ توست
خاطراتی ست که هفت جان دارد…
بابعضی هاحالِ آدم یک جوری می شود
یک جورِمفید …
از آن مفید هایی که شبیه خوردن آب یخ وسط گرمای تابستان هست ،
یاشاید هم شبیه خوردن گوجه سبزبانمک هست ،
شبیه قدم زدن در زیر باران ….
میدانی آدم خیالش یک جورِخاص راحت هست ،
راحت از آن که خوبیشان هیچوقت
ته نشین نمیشود …
این جور آدم ها شبیه فرش رنگ به رنگ نمی شوند ،
شبیه باران می مثل !
همین قدر لطیف …
همین قدر آرام …
همانقدر دلنشین …
وقتی میتوانستم صحبت کنم
گفتند؛ گوش کن
وقتی میتوانستم بازی کنم
کار کردن یادم دادند
وقتی کاری پیدا کردم
ازدواج کردم
وقتی ازدواج کردم
بچه ها آمدند
وقتی انها را درک کردم
مرا ترک کردند!
وقتی یاد گرفتم چگونه زندگی کنم
زندگی به پایان رسید…!